-
نفــس صبـــــح
پنجشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1397 14:34
نفس صبح خوب بپرس حال دلم اینکه گناه نیست بپرس غیر صبح نفست آب و هوا نیست بپرس بسته ای پای دلت پای نگاهم کردی شاهدم درد من است جور شما نیست بپرس بر لب بلبل هر باغ سخن های تو بود قصه ای عطر گل و سرو رسا نیست بپرس نیست در مسجد و در کنج کلیسا کسی قلب تو جای خدا است ریا نیست بپرس مست هر دیده و هر چشم سیاه کی گشتم جز لب لعل...
-
هـــــــوای یــــــــــــــــار ......
دوشنبه 20 فروردینماه سال 1397 12:30
هوای یار ...... دیگر سخن از عشق کسی چشم سیاه نیست امروز ترا دارم و حرف دگرا نیست افسانه ای من شهر به شهر کوه به کوه رفت جز بوسه ای شیرین لبت هیچ دوا نیست دیدم که گره خورده نگاهم به نگاهت شادم که تو هستی و دگر گره گشا نیست ماه دل من هر غزلم صبح تو دارد این جا به جز عطر تنت آب و هوا نیست من منتظرم باغ گلی عشق تو باشد...
-
سلام آخــــــــــــــــر ...............
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1396 14:11
سلام آخـــــــر ....... روزگاریست که از یاد رخت بیخبرم چاره ام کن چه کنم هیچ نروی از نظرم وای ای وای که پائیز به پائیز چه کرد نیست آن غنچه ای طناز کنارم به ببرم ساقیا باده و پیمانه بده مستم کن آتش هجر چه سخت است که سوزد جگرم همه دانند که زندان جفا تنهاییست من در این خلوت شب بیکس و بی بال و پرم غنچه ای باغ بهشت عطر ترا...
-
دعــــــــــــــــای سحر
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1396 14:07
دعــــــــــــــــای سحــــــــــــــر ....... بیا که عشق هنوز هم هوای خانه ای ماست گل سپید سحر عطر آشیانه ای ماست تو از دروغ و دغل از جفای من گفتی صداقتی که به لب بود در جوانه ای ماست مرا بهشت رخت درس مهربانی داد کلام عشق خدا واژه ای ترانه ای ماست به سوی کوی دگر کی روم تو میدانی که خاک پای تو در بام و سقف خانه ای...
-
آرزوی تــــــــــــــــــو ......
سهشنبه 19 دیماه سال 1396 14:18
آرزوی تو .............. همین امشب که اینجایی رها کن یاد فردا را بنوش پیمانه ای از عشق بگیر جام می ما را لبان بوسه خواه من هنوز قند و شکر دارد نمیدانم تو میخواهی دل شیدا و رسوا را اگر حافظ خبر میداشت ز چشم مست شهلایت به شوق و ذوق میبخشید تمام خاک دنیا را نه چون حافظ که سعدی هم برایت میسرود میگفت خوشم خیزم به روز حشر...
-
تمنــــــــــــــــــــا
سهشنبه 19 دیماه سال 1396 14:14
تمنـــــــــــــــــا ....... هوسی کرده لبم باز ترا بوسه کنم از سر و موی و لب و چشم سیاه بوسه کنم این گناه نیست که من روز و شبم فکر تو است این گناه نیست ....... ترا پیش خدا بوسه کنم خواب از چشم دلم برده ای ای دلبر ناز صبح هنگام نماز وقت دعا بوسه کنم خبر آمد که سفر کرده ای ما می آید دست و پا بوسه کنم صورت ماه بوسه کنم...
-
امیــــــــــــــد .....
سهشنبه 21 آذرماه سال 1396 14:54
امــــــیـــــــد ....... تو هستی در کنار دل هنوز دنیای ما زیباست هنوز باغ و چمن زیباست هنوز گلهای ما زیباست هنوز موج است که میغلتد هنوز آب است هنوز ماهیست هنوز هم ساحل دریاست هنوز دریای ما زیباست هنوز در سینه قلبی است هنوز از عشق داستانهاست هنوز بوسد لبی را لب هنوز شبهای ما زیباست هنوز در شهر یاری است هنوز هر جا...
-
آسمان عشــــــق .....
سهشنبه 21 آذرماه سال 1396 14:47
آسمان عشق کاش نفرینم کنی در بند و زندانت شوم یا بمیرم از برایت یا که از آنت شوم راز عشق زیباست جانم من فقط دانسته ام مهربانی کن برایم تا که قربانت شوم آسمان هر شب به دوش دارد غم عشاق را بسته کن دل را به زلفت جان جانانت شوم از برای دیدنت صف بسته اند حور و پری کاش میبود بخت ما را تا که دربانت شوم زندگی را یافتم از چشم...
-
شهیــــــــــد ......
سهشنبه 30 آبانماه سال 1396 09:46
شهیــــــــــــــد ......... از ما خبر نداری ما جان به تن نداریم خاموش شهر دردیم حرف و سخن نداریم دل بود گلاب باغی از این دیار بردند برگ خزان زردیم دشت و چمن نداریم هر سو پریده رفتند پروانه های شهرم با بی وطن بگوئید ما هم وطن نداریم هر غنچه گل که داشتیم پر پر به باد غم شد ما لاله های دردیم ما یاسمن نداریم دیشب به خواب...
-
آشنــــــــــــــــــــا ......
سهشنبه 30 آبانماه سال 1396 09:43
آشنــــــــــــــــــا ......... همین است رسم دل باختن وفا کردن بلد هستم تو میخواهی بخواه جانم فدا کردن بلد هستم به من گفتند خدایی است پناهم بر خدا کردم به زیر لب ترا خواستم دعا کردن بلد هستم چه زیبا است که تو امشب به آغوش دلم هستی مرا مست دو چشمت کن گناه کردن بلد هستم مگو از عشق بیزاری مگو از عشق بیماری دلت را هدیه...
-
نــــــــــامه .......
جمعه 12 آبانماه سال 1396 11:49
نــــــــامـــــــه ....... من عاشقانه شعر خدا را نوشته ام از مستی نگاه تو هر جا نوشته ام هر بار سر به دامن پاکت گذاشت دل بی آشنا بی کس و تنها نوشته ام امشب غروب سرد خزان است تو نیستی در برگ برگ خسته ای گلها نوشته ام با من چه کرده ای که مرا مست کرده ای ؟ هر بار از برای تو شبها نوشته ام بیمار چشم شوخ تو گشتم دگر مپرس...
-
تــــــــــــــــــــرس .....
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1396 12:55
تـــــــــــرس ...... ترس دارم که تو با یار دگر یار شوی همدل و هم نفس و دلبر و دلدار شوی ترس دارم که نباشی و بمیرم از درد تو به اندوه غم و غصه دل افکار شوی سخت از فتنه ای دوستان دروغین ترسم بیم آن میکنم ای ماه گرفتار شوی تا سحر بوسه زدم قصه ای شیرین گفتم یادی از تیشه نکردم که تو بیدار شوی دامن پاک تو امروز به دست دل...
-
هجــــــــــــــــــــر
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1396 12:52
هجـــــــــر درد هجران ترا چاره و درمانم نیست تو کجایی که مرا صبح بهارانم نیست دیر زمانیست که در کنج دلم جا کردی جز تو ای ماه مرا همسفر راهم نیست میشوم گرم من از هر نفس آغوشت ترسم از آمدن فصل زمستانم نیست من که از جور زلیخا به زندان بودم راز هر عشق تویی قصه ای کنعانم نیست یاد تو روز و شب این جا کنار دل ماست جز همین...
-
امیـــــــــــــد .......
سهشنبه 4 مهرماه سال 1396 09:14
امیـــــــــد ........ مانند ماه به دامن شب میبرم پناه وقتی که داغ لاله ای دل میشود سیاه من مرده ام اگر چه نفس میکشم هنوز من زنده ام اگر چه شدم از غمش تباه دیگر ز درد هجر سراپا ماتمم هر لحظه نوش کنم به خدا باده ای گناه هر خنجری که خورده ام از دست روزگار با چشم مست دلبر خود........ گشته ام شفا باغ بهشت بیتو نمیخواهم از...
-
صدای دل ......
سهشنبه 4 مهرماه سال 1396 09:11
صدای دل ........... ندارم شب اگر آن ماه تو هستی نمیخواهم بهشت این جا تو هستی اگر من سجده کردم پای هر بت گمان بردم که آن زیبا تو هستی نفس من میکشم در ساحل عشق که موج و بستر دریا تو هستی مرا منزل شده در گوشه ای باغ عزیزم غنچه ای گلها تو هستی چه زیبا است شقایق های آن دشت گل من لاله ای صحرا تو هستی اگر روزی به دور کعبه...
-
معـــــــــبود .........
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1396 09:48
معبود همسایه ای روحم شدی از جسم و جان بالاتری از باغ و بوستان زمین از آسمان بالاتری با سجده آرام میشوم چون قبله گاهم میشوی من عاشق شوریده ام تو از جهان بالاتری هر ذره خاک پای تو من سرمه ای چشمم کنم تو شبنم صبح بهار از این و آن بالاتری من دیده ام صد گلرخی زیبا تر از حور بهشت تو اختر و ماهم شدی از حوریان بالاتری تا من...
-
به کس نگــــــــــــــو .......
پنجشنبه 2 شهریورماه سال 1396 11:50
به کس نگو من مست و بیقرار تو هستم به کس نگو هم یار و هم نگار تو هستم به کس نگو شب آرزوی چشم تو دارم برای خویش دیوانه و خمار تو هستم به کس نگو در زندگی دو حرف مرا مانده است به سر مهتاب شام تار تو هستم به کس نگو هر گز شبی نبود که نبودی کنار دل من روز و روزگار تو هستم به کس نگو حالم بپرس که بیتو نفس میکشم چرا ؟ هر ثانیه...
-
سجده ای دل
سهشنبه 6 تیرماه سال 1396 09:53
سجده ای دل نکنید بازی به احساس کسی سخت گناست نشکنید هیچ دلی .....هیچ دلی سخت خطاست نروید کعبه و بت خانه که یار آنجا نیست سجده بر پای دلی سجده ای درگاه خداست ماه در بستر شب جلوه کنان میگوید لبی را بوسه کنید بهر دو صد درد دواست ما محتاج می و ساقی میخانه شدیم گفته بودند بنوشید .......بنوشیم شفاست در و دیوار هنوز نقش سر و...
-
زنـــــــــدانی ......
جمعه 19 خردادماه سال 1396 10:15
زندانی ........ صدای سینه خموش است ترانه در بند است گل بهار دل ما جوانه در بند است هوای باغ پر از درد و بلبلان خاموش به ظلم زاغ و زغن آشیانه در بند است کتاب عشق اگر چه به زیر پا افتاد به سینه صد غزل عاشقانه در بند است به شهر ما چه شد .....خون و بارش خون است نه آنکه کوچه و شهر خانه خانه در بند است اگر تو دست به هم...
-
عـــــشق ....
سهشنبه 9 خردادماه سال 1396 13:34
عشـق شوق دیدار تو ای دوست ز حد افزون است چه کنم دست خودم نیست ز کف بیرون است آمدی تاج سر و روح و روانم گشتی باور دیده نگشت اینکه دلم مفتون است لیلیم با خبر است کاش بگوید به همه اینکه آواره ای صحراست همان مجنون است خود ندانم ز کجا آمد و شیرینم شد یاد فرهاد کنید دیده و دل پر خون است بوسه کن از لب عشق ... ( عشق نمیرد...
-
بهار دل .....
جمعه 4 فروردینماه سال 1396 16:42
بهـــــــار دل ..... عمری نداشت باغ دلم نو بهار دل ای کاش عاشقانه بمانی کنار دل پرسیدی عاشقم ز تو پنهان نمیکنم آخر نبود دست خودم..... است کار دل شعری بخوان عزیز دلم مست کن مرا پاکیزه کن ز شیشه ای غمها غبار دل زیباست سجده کردن تو صد هزار سال زیباتر است که میکشی از سینه خار دل با فصل غنچه ها دل ما شاد میشود یک شاخه دل...
-
باور نمی کنی
جمعه 4 فروردینماه سال 1396 16:40
بــــــاور کــــــن ..... این جا هوای تست تو باور نمیکنی هردم دعای تست تو باور نمیکنی دانم که از کنار تو معراج میروم امید خدای تست تو باور نمیکنی افسانه ای وفای ترا من شنیده ام دلها گدای تست تو باور نمیکنی کی باز بود درب دلم از برای کس در سینه جای تست تو باور نمیکنی مردم اگر تو لطف کنی زنده میشوم دردم دوای تست تو باور...
-
جواب
جمعه 4 فروردینماه سال 1396 16:38
جـــــــواب ..... تو میدانی که دلدارت کدام است تو میفهمی که غمخوارت کدام است به تو گفتم ز سوز سینه ای خویش نپرس دیگر که بیمارت کدام است دوای دل دوای عشق تو هستی نگو مجنون به دیدارت کدام است ترا چون غنچه ای در دل نشاندم خدا یا نازنین خارت کدام است بهای چشم مست تو غزلهاست نپرس از من که گفتارت کدام است تو ماه من شدی از...
-
هـــــــدیه ..........
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1395 15:53
هــــــدیه .......... دل برای عاشقیست جانانه کن با خود ببر دست و پایش را ببند زولانه کن با خود ببر سوخت عمری بیکس و تنهای تنها در قفس همدمش باش بوسه کن مستانه کن با خود ببر از مقام عشق میدانم من آنجا بوده ام آتشی در دل بزن پروانه کن با خود ببر در جوانی جز کلام نام و ننگ نشنیده ایم هر طرف فریاد زن آوازه کن افسانه کن با...
-
عشق آسمانی ......
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1395 14:30
عشق آسمـــــــــــانی ....... دلم غمگین و تنها است برایم مهربانی کن ترا از جان و دل خواهم کنارم زندگانی کن فلک غمگین و دل غمگین هوای شعر من غمگین برای لحظه ای امشب برایم شادمانی کن شکستند درب میخانه نمی آید صدای تار کنار بسترم بنشین برایم نغمه خوانی کن مرا در بند خود کردی به آن چشمان شهلایت بیا عشق و وفایت را برایم...
-
مست .....
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1395 14:28
مســت ...... مرا آنروز بوسیدی هنوز در کوچه رسوایم خدا داند که رسوایم خدا داند که شیدایم چه بود در جام لبهایت که تا امروز میرقصم چگونه کرده ای مستم بگو جانم بگو جانم گلی بی عطر و بو بودم به دشت لاله های سرخ تو دادی شبنم صبحی تو گشتی آب بارانم نشان عاشقی امشب به چشمان تو میبینم ببر از پیش من دینم برای توست ایمانم به...
-
تو آمدی ........
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1395 14:25
تــــو آمــــــــــــــــدی ....... تو آمدی و نگاهت دلم نشانه گرفت گل غزل به خدا رنگ عاشقانه گرفت خزان بود و زمستان سرد و غمگینی به عطر زلف سیاهت بهار جوانه گرفت فضای باغ پر از شور و شوق و مستی شد سحر که بلبل مست از لبت ترانه گرفت دلم گناهی نکرد و شد از بهشت بیرون خوشم که گوشه ای بام تو آشیانه گرفت دگر تو هستی و من...
-
ماه دیگــــــــــــــر خواب نیست .....
سهشنبه 28 دیماه سال 1395 13:22
مــــــاه دیگر خواب نیست ....... ماه دیگر خواب نیست ماه دیگر هیچ روزی هیچ شامی هیچ شبی در خواب نیست در میان برکه ای آرام و خاموش چمن در آب نیست ماه دیگر خواب نیست میشنود امشب صدای ما همه میشنود فریاد ما فریاد ها میشنود بیداد ها در بند ها آزاد ها ماه دیگر خواب نیست چشم او خونین شده چهره اش رنگین شده در کنار صورت زیبای...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 دیماه سال 1395 13:18
اشـــــک .......... من این جا از برای گریه کردن گریه خواهم کرد من این جا در کنار بستر غمگین و تنهایم برای لحظه های صبح فردایم برای طفلکان شهر زیبایم برای غنچه های پرپر باغ و گلستانم برای عندلیب بی پر و بالم برای آب برای خاک برای سنگ برای قطره های پاک بارانم من اینجا گریه خواهم کرد من اینجا اشک خواهم ریخت...
-
همنفس ................
سهشنبه 28 دیماه سال 1395 13:14
همنفـــــس ..... در سینه مرا تا نفسی است تو هم باش گر شهر دلم جای کسی است تو هم باش فردا که دگر از گل و پروانه خبر نیست در باغ و چمن خار و خسی است تو هم باش میترسم اگر مرغ غزل صبح بمیرد تا شعر دلم را جرسی است تو هم باش از جور شکستند همه کس بال و پرم را تا عشق به کنج قفسی است تو هم باش غیر از غم و درد تو وفادار ندیدم...