نـــــــــــازنــیـــــــــن مــــــــــــــن

نـــــــــــازنــیـــــــــن مــــــــــــــن

دلنوشته هــــــــــــای یک شاعر
نـــــــــــازنــیـــــــــن مــــــــــــــن

نـــــــــــازنــیـــــــــن مــــــــــــــن

دلنوشته هــــــــــــای یک شاعر

زندگــــــــی ................

زندگی .......

زندگی چند قطره اشکی شام تاری بود گذشت
غنچه ای بی بند و باری بی بهاری بود گذشت

مست بودیم قدر همدیگر ندانستیم چرا ؟
عاشقی ها مهربانی روزگاری بود گذشت

سرمه ای چشمم کنم آن خــــاک پاک میهنم
وای خورشیدی میان یک دیاری بود گذشت

آدمیت نام داشت نــــــــــام و نشانی از بهشت
خنده های کنج لب ها چون غباری بود گذشت

میشوم قربان آنکس از وفا نامی گذاشت
دوستی با آشنایی انتظاری بــود گذشت

آتشی آتش زد و خاکسترم کــــــــــــــرد و برفت
قلب سردش یک سواری تک سواری بود گذشت

دل.......... بله من مقصدم سنگ سیاست
از برای شاعران لوح مزاری بود گذشت

سوگند

سوگند .....

قسم نمیخورم اما قسم که مـــاه ترینی
قسم که صبح بهاران قسم که بهترینی

قسم به شعر دوچشمت به واژه های نگاهت
قسم به مهر و وفایت که آسمـــــــان زمینی

قسم که عشق نشسته دوباره در بامـــــم
قسم که کرده ای فرهاد قسم که شیرینی

قسم به مقطع زیبای ناب هر غزلم
قسم که پاکترینی قسم که خوبترینی

بهانه میکند این دل به شوق دیدارت
قسم که اختر تابان قســم که پروینی

نوای عیش در این غـــربتم نمیبینم
هزار مرتبه سوگند که دین و آئینی

چگونه اشک نریزم کــــه یاد تو اینجاست
قسم که خنده به لب میکنی به دل غمگینی

قسم کـــــه بوسه بگیرم دوباره خواهم داد
قسم که شهد و شکر است قسم که شیرینی

آغوش خیال

آغوش خیال ....

هر چه در شهر طلایی خدا بود تو دادی به مـــــن
عطر گل بود بهار بود و صفا بود تو دادی به من

غزل ناب لبت بــــــــــــا می گلگون شراب
که دوای دل ما بود شفا بود تو دادی به من

باغ پــــــــــــــــــــر بود ز صبح نفست میدانـــــم
هرچه خواستم همان آب و هوا بود تو دادی به من

اخـــــــــــتران جلوه کنان مـــــــــال نگاهت گشتند
خواهشم صورت ماه روی شما بود تو دادی به من

این فلک هر چه که بود قسمت مــــا هیچ نداد
آرزویم ز جهان مهر و وفا بود تو دادی به من

شب در بستر آغــــــــوش خیـــــالت خفتم
یک بهشت عشق به ما بود تو دادی به من

حال که هستی بمــــــــــان تا نفسم باقی است
نام تو زیر لبم بهر دعا بود تو دادی به من

تقدیر

تقدیر ......

از عشق خبر نیست در این شهر خرابیم
از درد و غم و غصه ای دنیا به عذابیم

بیگانه شدند دشمن و دوست خوب همه رفتند
ما کــــــــه هنوزم دیده به در چشم به راهیم

در وادی دلتنگی ما حرف کسی نیست
از یاد یکی دلبر فــــــــــــرزانه کبابیم

تقدیر نوشت نام قشنگش به دل مـــا
شوریده سر از جام لبش جام شرابیم

دانست به هر واژه سرودی ز غم اوست
چون روح نوازشگر عشق تـــــار ربابیم

پرسان دلم را بکن ای مـــاه درخشان
ترسم که شبی آیی و ما غرقه به خوابیم

ماتم

مــــــاتم ......

پرسان مکن که غم به دل ما چــه میکند
این جا نشسته است تک و تنها چه میکند

ما پاسدار صبح بهــــار محبتیم
این درد های پیهم دنیا چه میکند

شاید تو نیستی کــــــه سراپا ماتمم
این آب دیده بر لب دریا چه میکند

از بلبل شکسته پر امروز کسی نگفت
در سوگ باغ و پر پر گلها چه میکند

ماتم سراست دشت و بیابان شهر ما
آنجا غروب خسته ای شبها چه میکند

فریاد ما بـه گوش عـــلی مرتضی ببر
این قوم جهل به نام خــــدا یا چه میکند

عشق .......

عشـــــــق ......

عشق زیباترین گوهر دنیاست ......... که است
عشق از عالم بالاست چه زیباست ....... که است
عشق در شهر و ..... همه گوشه ای ده
یا به هر کوچه و پس کوچه و هر باغ و چمن
بخدایم که پیداست که پیداست ........که است
به شقایق تو ببین
رخ عشق آنجا است
به شب و ماه
به هزار اختر ناز
همه جا نام و نشان از عشق است
گلی از باغ بهشت آن گل رعناست ........ که است
خاک از عشق سخن دارد و
آب از یک سو
عشق همان زمزمه ای ماهی دریاست ..... که است
عشق در برگ درخت
عشق در شبنم صبح
عشق در دامن کوه
عشق آری به هر گوشه به هر جاست ....... که است
ما همه میدانیم
ما همه میخوانیم
ما همه میبینیم
غزل عشق به هر جا نفس است
عشق در قامت روز
عشق آن دلبر شبهاست .......... که است
..............................
وای ای وای هزاران افسوس
صد هزار بار افسوس
که به یک گوشه ای زیبا ی قشنگ
نامی از عشق نگردد پیدا
چه بگویم چه نگویم تو خودت میدانی
این سخن را همه جا میخوانی
نام او دال و فقط یک لام بود
آری ....... دل
دیگر هرگز دلی خانه ای یک عشق نشد
دگر عشقی به دلی پیدا نیست ....... که نیست
هیچ کس از دل و جان
واله و شیدا .......
بله شیدا نیست .......... که نیست

گنج وفــــــــا

دوست داری ببری دل چـــه زیباست ببر
بخدا عشق تو این جاست همین جاست ببر

فرض کن نام وفا را همه کردند جفا
پیش ما گنج وفا این دل شیداست ببر

شب که دنبال یکی اختر نــــــاز میگردی
جان من اختر و ماه جملگی از ماست ببر

پدر پیر دلم قصه ای مجنون میگفت
داستان دل مـــــــن دفتر لیلاست ببر

غم تنهایی ما کاش به گوشت برســـــد
خانه ای دیده ای ما ساحل دریاست ببر

جان خواستی بگو هدیه ای چشم سیه ات
عشق زیبای دلم مــــــال تو تنهاست ببر

هدیه

هــــــدیـــــــه .......

مهربانم مهربانی های دنیا مــــــــــــال تو
هر کجا دشت گل است گلهای زیبا مال تو

میخرم بهر نگاهت اختران و مـــــاه را
هر چه است در آسمان بالای بالا مال تو

در زمین از مهر ساختم خانه و کاشانه ای
عشق این جا نـــــاز دارد قلب شیدا مال تو

از بهشت هم هر چه زیبا بود گرفتم بهر تو
روزه و اجر نمازم دلبر مــــــــــــا مال تو

شاید امشب یاد کنی شاید به یاد من شوی
هر دعایم با خدایم تک و تنها مــــــال تو

دیگر این جا نیستم من هر چه بودم تو شدی
بودنم با هستیم امروز و فــــــــــردا مال تو

اتنظار

انتظـــــــــار ....

بیا بهانه مکن صبح عاشقانه بخر
برای شعر نگاهت گل ترانه بخر

خبر نداری ز حـــــال غریب عاشق خود
یکی دو بوسه ای گرمی به هر بهانه بخر

چرا به فکر اسیر شکسته پر نیستی
بیا بیا برایش تو آب و دانه بخـــــر

نگو که ساغر لبهای مـا فروشی نیست
همینکه در بر مایی تو خود سرانه بخر

بهار رسیده و یک دشت انتظار دارم
بیا بــــــــــه کنج نگاهم تو آشیانه بخر

شراب سرخ شقایق به باغ خانه ای ماست
بیا به کنج دل ما بیا تو خـــــــــــــانه بخر

نوشته اند که عشق ریشه ای جوانی است
بیا بمان بــــــــه بر مــــــــا بیا جوانه بخر