نـــــــــــازنــیـــــــــن مــــــــــــــن

نـــــــــــازنــیـــــــــن مــــــــــــــن

دلنوشته هــــــــــــای یک شاعر
نـــــــــــازنــیـــــــــن مــــــــــــــن

نـــــــــــازنــیـــــــــن مــــــــــــــن

دلنوشته هــــــــــــای یک شاعر

هوای آشیان .....


در این غربت سرا بیمارم و دارم فغان امشب

هوای کوی او دارم هوای آشیان امشب

نیاساید در این بستر دل بشکسته ام از درد

خدا هم بیخبر مانده ز حال این جهان امشب

مرا ترسانده راندند از در میخانه ها ساقی

که گشته محتسب با شیخ آنجا پاسبان امشب

همه دلها پر از  درد و همه چشمان پر از اشکند

نمی یابم در این غربت کسی را همزبان امشب

شب پر درد و تاریک است نمی دانم نمی دانم

به کی افسانه ام گویم به کی من داستان امشب

عزیــــــــــزم ......


به کوچه های دلم عطر هر ترانه ی تست
صفای شعر و غزلهای عاشقانه ی تست
به زلف پیچ و خمت تا سحر کنم بازی
که دست گرم خیالم به روی شانه ی تست
هزار حسرت و غم میخورم در این پائیز
که مرغ خسته ی دل کنج آشیانه ی تست
تو بوسه میزنی امشب به صورتم از ناز
همیشه لحظه ی رفتن همین بهانه ی تست
اگر چه سخت غریبم کنار بستر تو
بنازم اینکه سرم خوش به هر فسانه ی تست
زمانه از چی مرا در برت نمیگیری
خط جبین من ازدست تازیانه ی تست
بمیرم از گل شعر و نوای هر غزلت
که لحظه لحظه ی عمرم تب ترانه ی تست

خدایا شکر .....

شاد و خوشحالم زمان مال من است
این زمین و آسمان مال من است
آن ستاره  آن گل  خورشید و ماه
در میان کهکشان مال من است
خاک از من آب از من دشت و کوهستان هم
غنچه های باغ از من باغبان مال من است
هر شکوفه هر گل و هر برگ زرد
هر بهار تازه و  فصل خزان مال من است
هر کجا پروانه دیدم عندلیب یا زاغها
با خودم شادم که جمله بلبلان مال من است
نعمتی در خوردن سیب و انار گویند است
میوه های ترش و شیرین جهان مال من است
از خدا من شاکرم من شاکرم
چون خدای عشق و جان مال من است