نـــــــــــازنــیـــــــــن مــــــــــــــن

نـــــــــــازنــیـــــــــن مــــــــــــــن

دلنوشته هــــــــــــای یک شاعر
نـــــــــــازنــیـــــــــن مــــــــــــــن

نـــــــــــازنــیـــــــــن مــــــــــــــن

دلنوشته هــــــــــــای یک شاعر

یــــــــــــاد .....

یــــــــــــاد   .....
این کوچه ای ما سرد و غمین است تو نباشی
این خانه ای دگر سخت حزین است تو نباشی
پروانه ای میسوخت به آتش سخنی گفت
بعد تو مرا قصه همین است..... تو نباشی
پرواز کنیم سوی کدامین نفس مهر
هر گوشه که شیطان لعین است تو نباشی
دل غیر تو عادت به کسی هیچ نگیرد
میخانه به میخانه و میخانه نشین است تو نباشی
دروازه ای دل باز نکنید عشق دروغ است
صد دزد و دغل باز به کمین است تو نباشی
اشکم که چکیدحرف دلم زیر لبش بود
یادت بخدا بر در و دیوار نگین است تو نباشی

سجده به عشق

سجده به عشق
همیشه چشم سیاهت نوازش جان است
همیشه صبح نگاهت طلوع ایمان است
همیشه قول و قرار است به عشق سجده کنیم
که عشق آیتی از سوره های قرآن است
بهار خسته ای عمرم به درد هجر گذشت
بیا که فصل دو چشمم هوای باران است
مرا به خانه ای عیش وطن دگر مبرید
گلی که خار نداشت از جفا ویران است
نمی شوم ز می و باده های میکده مست
که شهد و شیر و شکر بوسه های جانان است
به دست و پای دلم حلقه حلقه کن زلفت
به بند عشق تو مانده مرا آسان است
دعا کنید سفر کرده از سفر آید
امید من به خدا نو بهار بوستان است

گهـــــــــر عشق .....

گهـــــــــر عشق  .....
ماه من زندگی را سخت نگیر زندگی زیباست هنوز
زندگی یک گهر عشق به دل ماست هنوز
کوچه ای نیست که آنجا نبود صبح بهار
مستی باد و شقایق همه پیداست هنوز
گرچه بی مهری و نامردی شده مُد زمان
گوشه ای شهر شما دلبری شیداست هنوز
قامت سرو که صد بار شکستند به جور
ریشه اش ناز کنان بر لب دریاست هنوز
ماه را هر کسی دید گفت که جانان من است
راست گفتند به خدا همدم شبهاست هنوز
گریه کردیم و فغان هر که دل ما شکست
ای خوشا عشق نفس دارد و اینجاست هنوز
خبرش کن که هنوز شاعر شوریده ترا میخواهد
ما که مجنون صفتیم قصه ای لیلاست هنوز