نـــــــــــازنــیـــــــــن مــــــــــــــن

نـــــــــــازنــیـــــــــن مــــــــــــــن

دلنوشته هــــــــــــای یک شاعر
نـــــــــــازنــیـــــــــن مــــــــــــــن

نـــــــــــازنــیـــــــــن مــــــــــــــن

دلنوشته هــــــــــــای یک شاعر

آرزو .......

آرزو   ......

برای بوسه کردن ها لب شیرین میخواهم
از این باغ پر از مهرش گلی  گلچین میخواهم

ببین چشمک زند تا صبح تمام اختران مست
فقط از کهکشان دور مه و  پروین میخواهم

تو از صبح غزلهایم کدامین واژه میخواهی
من از چشم سیاه تو شب رنگین میخواهم

بهای عشق تن و جان است بگیر از تو بگیر بردار
شهید یک نگاه تو من مسکین میخواهم

بدست باد بسپارید پیام عشق ما امشب
که از خوبان این عالم دل زرین میخواهم

مبادا مرگ یک روزی سراغ شعر ما گیرد
من از حافظ دعای خیر ز تو آمین میخواهم

نفس عشق

نفس عشق
بیا مهمان چشمت کن شبی ما را به تنهایی
هوای خانه را پر کن به عطر شور شیدایی
به برگ گل تو ترسیم کن و بنویس دوستم داری
نترس از مردمان شهر نترس از بیم رسوایی
بهایی تار یک مویت اگر عاشق شوی دنیاست
به ماه صورت عاشق شب تار است مهتابی
جهان بی عشق جهان جهل جهان سرد تنهاییست
نفس از عشق میبخشند در این شبهای نورانی
به پاس بودنت جانم هزاران سجده خواهم کرد
تو ای زیبای زیبایان چقدر طناز و زیبایی
به عمرم درد و غم دیدم نمی پرسم کجا بودی
مرا در ساحل امید تو فردایی تو دریایی