هر جا که دروغ است و ریا است خدا نیست
یک غنچه گلی از نفس باد صبا نیست
بستیم به هر کس دل خود خنده کنان رفت
گفتند که بشکستن دل هیچ گناه نیست
خون میچکد هر روز مرا از غم هجرش
چون او به برم نیست مرا شوق دوا نیست
پروانه که میسوخت پرش وقت سحر گفت
جز عشق در این گنبد دوار بقا نیست
بیگانه ی آمد که بماند به بر من
آهسته بگفتم که دلم جای شما نیست
تو مست هوس مست دروغ مست جفائی
این کعبه ی دل خانه ی هر بیسرو پا نیست
من عاشق و دلبسته ی یک حور بهشتم
جز یار وفادار مرا همدم راه نیست