-
آرزو .......
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1392 12:45
نمی شود که بیائی دلم بهار کنی پریده مرغ خیال مرا شکار کنی جوانه میزند امشب بهار در لب من اگر ز آب لبت جرعه ی نثار کنی به دشت خاطر و تنهائیم فقط خار است تو میشود که گذر کرده لاله زار کنی شراب ساقی و میخانه کی کند کارم ز چشم مست تو خواهم مرا خمار کنی کجاست قصه ی زیبای عاشقانه ی تو دعا کنم که بیائی دلم بهار کنی
-
کس بـــــا وفا نبود .....
دوشنبه 4 شهریورماه سال 1392 07:10
دیگر کسی به درد دلم آشنا نبود شادم به بیکسی که کسی با وفا نبود در گوشه های غربت و تنهائی دلم جز اشک از برای دل بینوا نبود فردا که میرود ز بر ما بهار باغ گویم مرا نوازش باد صبا نبود از چشم مست ساقی میخانه کس نگفت شادی و عیش و عشرت دنیا به ما نبود صد بار به کعبه رفتم و هر بار گریستم در مروه و صفا کسی با خدا نبود از دیده...
-
کی بــــر میگردی ...؟
دوشنبه 28 مردادماه سال 1392 08:07
-
با غم دنـــــــــیا خوشـــم .....
چهارشنبه 23 مردادماه سال 1392 09:17
عمر ها شادی ندیدم با غم دنیا خوشم بسته ی زلف تو ام با ظلمت شبها خوشم لاله ی داغدیده ام اما نه در کنج چمن با دل خونین و غمگین دامن صحرا خوشم نیست مارا همنفس در غربت و آوارگی زهر نامردی چشیدم با دل تنها خوشم ناز ها میکرد به باغ هر روز نرگس در بهار بلبلی میگفت آری با گل و گلها خوشم چونکه فردا میرسد پائیز از راه های دور...
-
بیــــــگـــــانه ........
سهشنبه 22 مردادماه سال 1392 08:31
افسوس دلت منزل و ماوای دگر بود آن سینه ی یخ بسته ی تو جای دگر بود افسوس فریب خوردم و دلبند تو گشتم آن روح هوس باز تو شیدای دگر بود هر بار گل مهر فشاندم به بر تو دیدم دل تو فرش کف پای دگر بود میگفتمت هر روز که تو غنچه ی نازی صبح عطر تنت شبنم گلهای دگر بود مست کردمت هر شام و سحر با می نابی حاشا که لبت تشنه ی لبهای دگر...
-
قصه ی شب .......
سهشنبه 15 مردادماه سال 1392 07:33
عاشقم گوشه ی چشم تو شده خانه ی ما زمزم لعل لب توست به پیمانه ی مــا مست مستیم و نداریم غــــم قصه ی شب ماه رخسار تو شمعیست به میخانه ی ما عاقلان دیده و دل سوخته اند وقت نماز مگر افتاده نقاب از رخ جـانانه ی ما سر سودای تو داریــــم بیا تنهایم تو خدا رحم بکن بر دل دیوانه ی ما قلقل کوزه صـــدای نفس کوزه گر است صد هزار...
-
پشت پـــــــــا .......
چهارشنبه 9 مردادماه سال 1392 13:15
-
گــــل مــــریـــم .......
سهشنبه 8 مردادماه سال 1392 10:33
در این خلوت سرای دل هوای عاشقان باقیست گل شببو گل مریم صفای بوستان باقیست نمی دانم چه موجی است در این دریای تنهائی که کشتی ناخدا گم کرده را یک بادبان باقیست اگر بشکسته است زاهد سبوی میفروشان را به پای خلوت خمها دعای دوستان باقیست فلک چون با دل بشکسته ما را باز تنها دید بجای اشک حریر خون به چشم آسمان باقیست نشستم شامها...
-
امیــــــــــد ......
سهشنبه 25 تیرماه سال 1392 08:29
نفسی به دامن دل ز هوای یار داریم به خزان عمر ننالم که ترا بهار داریم ز دو چشم مست و نازت چه صفای کنج باغ است که ز نرگس و شقایق قدحی خمار داریم مشنو ز دشمن ما که به کوچه کرده غوغا که کنار خانه ی دل دو سه تا نگار داریم همه روز و شب گریستی که ز غصه داغ داری تو مگر خبر نداری که به سینه خار داریم شب و روز و روزگارم همه یک...
-
عطـــــــــر تو ....
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 08:02
امروز چه غوغاست که شهر از تو سخن داشت عطر بدنت لاله و ریحان و سمن داشت در کوچه و پس کوچه و در شهر تو بودی از شبنم لبهای تو لب جامه به تن داشت هر جا که سفر کردم و دیدم که تو بودی زلفان خم و پیچ ترا باغ و چمن داشت عمریست مرا همدم و همراز تو هستی هر روز هوای نفست دشت و دمن داشت ای وای نگویم که کجا مانده دل من آنجا که دل...
-
خیــــــــــال ........
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1392 08:19
-
نوای پیـــــــــری ......
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 08:32
-
دل ......
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 08:28
خدایا ای دل مسکین تو امشب باز تنهائی نگیرد کس سراغ تو نه با یاری نه با مایی گهی از ناز میخندی گهی چون لاله دلخونی گهی خاموش و افسرده گهی از درد گویایی هزاران زخم نامردی ترا در سینه میبینم تو چون آیینه ی زیبا چقدر طناز و زیبایی ز چشمت روزگاری است که بارانی نمی آید اگر طوفان رسد از ره تو چون امواج دریایی برایم بهتر از...
-
نوای پیری ....
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 08:25
مرگ ایام جوانی که رسید یار برفت گل نچیدیم وخزان آمد و گلزار برفت آرزو های دل ما همه چون اشک چکید فرصت عمر ببین لحظه ی دیدار برفت ماه و خورشید که هر روز مرا میجستند شام پیری چو رسید از سر دیوار برفت اینقدر غره مباش ناز مکن عشوه مده کس خریدار تو نیست گرمی بازار برفت روزگاریست که شب همدم آغوش من است مستی و شور جنون دیده...
-
از نا امیدی ها .....
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 08:21
وای از دنیای فانی من امیدی خواسته ام از سفر کرده عزیز خود نویدی خواسته ام شام من هرگز نمی گردد سحر خورشید کو از خداوندان شب صبح سپیدی خـواسته ام سر نهادم بـــر درت قربان کنی جانا مرا آرزو دارد دلم چون خود شهیدی خواسته ام بارها بوسیده ام محراب ابرو در نــــماز از دل تنگم ترا آری حبیبی خواسته ام گفته بودی با بهاران...
-
وفـــــــــــا .....
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 08:12
-
چــــه میکردم ....
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1392 07:10
اگر در سینه ات ماوا نمیکردم چه میکردم اگر دل را به تو شیدا نمیکردم چه میکردم تو چون رفتی و من دیشب به یادت ناله ها کردم اگر هردم فغان و آه نمیکردم چه میکردم به من از آسمان آبی چشمت سخن گفتند اگر روزی به چشمت جا نمیکردم چه میکردم هزاران قطره اشکم را که فرش کوچه ها کردم دل بشکسته را رسوا نمیکردم چه میکردم کنار آسمان شب...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 خردادماه سال 1392 08:00
-
یـــــــار مـــــنی ......
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 10:19
تو اشک خاطر چشمان انتظار منی بهار و باغ و چمن دشت لاله زار منی به آسمان خدا گشتم و ستاره نبود تو ماه و اختر زیبای شام تار منی به کف گرفته رقیبان من هزاران تیر هراسی هیچ ندارم که دوستار منی خزان عمر رسید و نمیکنم پروا چو دیده ام تو گل و عطر هر بهار منی دعا کنم که ببوسم دو چشم مست ترا شنیده ام همه گفتند تو بیقرار منی...
-
افسانه نیست ....
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 10:07
هیچ یاری با خبر از این دل دیوانه نیست سوز و غم در سینه دارم همدمی در خانه نیست قصه ی فریاد مارا شمع میدانست به شب دود و آهش بود از ما از غم پروانه نیست جام را بشکست ساقی نوبت ما چون رسید مست مستم از نگاهش حاجت پیمانه نیست هر نفس چون میکشم برگی فرو ریزد زعمر خانه در خاک کردن ما قصه و افسانه نیست بلبلان جمعند ومدح صورت...
-
بر گـــــــــرد .......
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 08:35
ای نازنین ستاره ی شبهای غربتم دیریست که رفته ی دیریست که چشم ناز ترا آسمان نداشت دیریست که باغ و باد ز عطرت نشان نداشت ای آرزوی دل از خلوت شبانه ی من بیخبر شدی ای لحظه های صبح خدا ای دعای شب دیوانه میشوم چه کنم بی اثر شدی ای لحظه های شاد ای پاکترین ترانه ی زیبای زندگی دیدم ز کلبه ی دل من پر کشیده ی از سینه ام بسوی دگر...
-
بـــــوی بهشــــــت ........
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1392 09:40
زیبا ترین ترانه ی شب در نگاهی تست ماه و ستاره های غزل در ثنای تست هر صبح که میتپد دل گلبرگ های شعر هر سطر و هر کلام و نوایش وفای تست فرش کرده اند دل به بر کوچه های باغ آوازه بود که روی گلی جای پای تست گویند که دست مهر خدا ساخته است ترا آرامش شکسته دلان از دوای تست هر شبنمی که بوی بهشت میدهد به شهر دانسته بلبلان که...
-
شفـــــای منــــی ........
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 07:51
شادم ای دوست که در سرای منی عطر گلهای با صفای منی صبح که دارم ثنا به حضرت دل باورم میشود دعای منی ناز چشمان مست و دلکش تو گوید هر لحظه ی شفای منی خوش بهشتیست به آشیانه ی من چون تو باغ و گل هوای منی در نمازی و رشک کشته مرا گر چه دانم که با خدای منی سر سجده نهم به پای دلت آسمان گفته ره گشای منی عاقبت شام ما سحر گردد نور...
-
خدا نمی بخشد .......
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 11:14
هوای غربت دنیا صفا نمی بخشد دل شکسته ی مارا شفا نمی بخشد تو صبح زود کجائی که از نیایش تو نگاه پاک تو مارا دعــا نمی بخشد به گرمی دل تو خو گرفته بود دلم چه سازم اینکه دل من ترا نمی بخشد امید خاطر شبهای غربتم بودی کسی برای غریبی پناه نمی بخشد بگو چه شد که فراموش کرده ی نامم عزیز و مونسی مارا وفا نمی بخشد بیاد توست که...
-
گلـــــــــــه ......
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1392 08:43
شکسته دل شدم از دست ناکسان بسی ننالم هیچ ننالم ز جور هم نفسی مرا به دشت و بیابان رها چو میکردند یکی نکرد سوال او کجاست با چه کسی اگر چه بال و پرم را شکسته اند اینان خوشم به کوچه ببینم ز روزن قفسی نمیشوم دگر از چشم نازنینی مست ندارم هیچ امیدی نکرده ام هوسی به باغ الفت یاران کجا گلی یابی شکسته شاخه ببینی هزار خار و خسی
-
دیــــــده و دل ....
سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1392 10:07
در خلوت گوشه ی باغ کوچک خانه ی ما دیریست قصه ی از باران و باد نیست حرفی از شقایقها نمی زنند سخنی از دل های شاد نیست کسی از لاله ی داغدیده چیزی نمیگوید دیریست سبزه ها سکوت کرده اند بلبلی که در شاخه ی درخت گیلاس نشسته دیگر چهچه نمیزند نوای گنجشکهای شلوغ دیگر به گوش نمیرسد پروانه های رنگین دیگر هوس پرواز ندارند فقط فقط...
-
پدرم میگفت .....
چهارشنبه 21 فروردینماه سال 1392 08:22
پدرم میگفت همیشه برای دیدنم که زنده هستم عجله کنید چون راضی نیستم بعد رفتنم عکسم را به قاب طلائی گوشه ی دیوار زندانی کنید پدرم میگفت مبادا پسرم از باغچه خانه گلی برای اتاقم بیاوری . چون من فردایش توان دیدن چشم بلبلان باغ را ندارم پدرم میگفت مبادا وقتی از کوچه رد میشوی پسرت را بغل کرده ببوسی چون پسر کوچک همسایه هر روز...
-
زم زم دوست ......
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1392 08:08
گواز چی نظر بر دل دیوانه نکردی لطفی تو به این خانه ی ویرانه نکردی میسوخت پر و بال مرا آتش شوقت آخر تو چرا رحم به پروانه نکردی لب تشنه نشستم به برت تا به سحرگاه ازجام لبت دعوت پیمانه نکردی صد بار صفا کردم و تا مروه دویدم آشنا به لبم زم زم جانانه نکردی در میزنم هر روز و به دنبال تو هستم از بهر ثواب وارد آن خانه نکردی در...
-
فردا سحری نیست .....
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1392 07:59
میخواهی بیا در دل من جای کسی نیست این خانه ی ویران شده را بام و دری نیست یک روز که کس داشت و نفس داشت و هوس داشت امروز از آن شهر طلائی خبری نیست بیچاره از آن گشت که صد تیر جفا خورد ویرانه از آن شد که او را گهری نیست از کوچه و پس کوچه و از شهر کشیدند میمیرم از آن درد که اورا نظری نیست پروانه ی با ناز و ادا گفت به شمعی...
-
بی وفـــــا ....
چهارشنبه 7 فروردینماه سال 1392 08:39
باز در کنج دلت مرغ دگر مهمان است ما پریدیم و برفتیم به ما زندان است روزها عاشق هر بی سر و پا میگردی دل شکستن چقدر وای ترا آسان است تو نپرسی که چرا هر شب و روز مینالم دیده باز از غم یاد تو چرا گریان است خانه ی دل که مرا منزل و ماوای تو بود بیخبر ماندی نگفتی که چرا ویران است رفتی و بار دگر خنده زدی شاد شدی نازنینم تو...